سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مجاهدین یا منافقین؟

بچه ها سلام یه چیزی میگم بعد خودتون بگید اینا مجاهدن یا منافق.

دقیقا تاریخش رو نمیدونم ولی اواخر جنگ بود که این گروهک یه عملیات بر علیه کشور ما انجام دادن واسم مبارک امیرالمومنین رو هم روی عملیاتشون گذاشتن.حالا بگذریم از اون جنایات قبلی که این مسعود رجوی خائن انجام داده وعکساش وفیلماش که با صدام ملعون واسه ایران عزیز نقشه میکشیدن.خلاصه همین به اصطلاح مجاهدین به مهران واقع در استان ایلام حمله کردن.مهران رو گرفتن  وخیلی از بچه هامون رو اسیر کردند هرچند با رشادت سرباز های غیورمون زود مهران آزاد شد ولی لکه ننگی که این خائنها رو پیشونیشون موند همیشه موندگاره ومن یکی هیچ وقت نمی بخشمشون.بچه ها اینا به خاکشون خیانت بدی کردند.روی حرفم با جوان های عزیزه به  هیچ عنوان گول این آدما رو نخورید.هر وقت اسم منحوسشون اومد یه مشت از خاک ایران رو تو دستتون بگیرید وفشار بدید اون وقت می فهمید چه جنایتی کردن... دوستان آگاه باشید وبدونید اینا چه پست فطرت هایی هستن...حرف زیاده واسه گفتن ولی مجال نیست.از دیگر دوستانم هم خواهش میکنم جنایات این منافقین رو بنویسند واطلاع رسانی کنند.


تک پسر

بچه ها سلام

چی بگم از تک پسری که اصلا خوب نیست.من یه تک پسرم ولی نه از اون لوساش؛خدایی آدم جدی وخشکیم. در عین اینکه احساساتی هستم ولی زیاد دوست ندارم دورم بپلکن واز قربون صدقه رفتنم زیاد خوشم نمیاد.مثلا بعضی از کارایی که میکنم همش رو اخلاق خودمه ولی بقیه میگن چون تک پسری اینجوریه.نمیدونم والا ولی ای کاش یکم بابام بهم تو دبیرستان گیر میداد.تعریف نمیکنم ولی هوش خیلی خوبی دارم واطرافیانم هم قبول دارن ولی خریت کردم درس نخوندم.دیپلم فقط...

هرچی تو مغزتون بگنجه من تجربه کردم؛هرچی...البته به جز این جدیدا منظورم همین شیمیایی هاست.

خوشبختانه زود کشیدم بیرون ولی عقبم انداخت.ته اینم بگیرید میرسید به همین که آخه چرا بابام یه بار نگفت بچه تو شبا کجایی.کاش میزدم...حرف زیاده واسه گفتن ولی الان حوصله ندارم.بعدا یه چیزایی از خودم میگم که بفهمید چه مراحلی رو گذروندم...


همینجوری

نمیدونم به کی سلام میکنم ولی سلام.الان که اینا رو می نویسم کلی سیگار فرستادم اون دنیا.اعصابم خورد نیست چون دیگه عادت کردم.یک سال میشه که نشستم تو اتاقم و منتظرم یکی بیاد منو ببره سر یه کاری!نه بابا تنبل نیستم ولی...

خلاصه اون چیزی که باید باشم نیستم.بچه که بودم دوماد همه بودم اما حالا نه آخرین عروسی هم که مونده خواستگار داره.هی...این از ته دلم بود.اشتباه کردم؛درس نخوندم یعنی تا دیپلم که همون میشه دیگه.حالا هیچی نیستم به جز یه پسر که یه سری اطلاعات داره که واسه آدم نون آب نمیشه.زن هم نمیشه؛هرچند که نمیخوام.

البته به یه درد میخورم:واسه بچه های فامیل انشا مینویسم

یه سری اطلاعات تاریخی میدم؛خلاصه هرچی که بخوان دیگه به جز پول.بعدشم پشت سرم میگن اینا که واسش نون آب نمیشه.

مثلا مامانم میگه آخه بابات تو جنگ جهانی بوده که همش صحبت جنگ جهانی رو میکنی...بی خیال بذار برم با سر تو کتاب که الان هیچی نیستم به جز یه آدم بیکار که خاکستر سیگارش کیبورد رو برداشته...


آن چیزی که هستیم نیستیم

اغلب ما آنچه که می خواهیم و می توانیم نیستیم.آن چیزی هستیم که از ما می خواهند وآن هم نمیتوانیم باشیم ولی سعی ما همواره این بوده که آن چیزی باشیم که دیگران می خواهند نه خودمان.در هر دو صورت هیچ جایی در دل انسان های خودخواه نداریم...